کتاب The Boys of Riverside: A Deaf Football Team and a Quest for Glory (پسران ریورساید: یک تیم فوتبال ناشنوایان و تلاش برای شکوه) داستان تلاشهای یک تیم فوتبال متشکل از جوانان ناشنوا را روایت میکند که به دنبال رسیدن به افتخارات و موفقیتهای ورزشی هستند.
کتاب The Boys of Riverside نه تنها به چالشهای روزمرهای که این بازیکنان با آنها مواجهاند میپردازد، بلکه بر اراده، همبستگی و دوستی میان اعضای تیم تاکید میکند. نویسنده به توصیف جزئیات زندگی این بازیکنان، تجربیات ورزشی و شیوههای منحصر به فرد آنها در ارتباط با یکدیگر میپردازد و پیامهایی از امید، انگیزه و قدرت اراده را به خوانندگان منتقل میکند. داستان آنها نه تنها نمایانگر عشق به فوتبال است، بلکه همچنین به مسائلی چون قدرت دموکراسی در ورزش و پذیرش اجتماعی میپردازد.
در ادامه مقدمهای از کتاب The Boys of Riverside را از زبان نویسنده شرح خواهیم داد.
مقدمهای بر کتاب The Boys of Riverside:
گاهی اوقات یک سفر با یک ایمیل شروع میشود. این یک پیام معمولی بود که برای روزنامه نگاران وزارت آموزش کالیفرنیا ارسال شد، یادداشتی که فصل شکست ناپذیر یک تیم فوتبال دبیرستانی ناشنوایان در ریورساید، شرق لس آنجلس را تشویق میکرد.
مدرسه ناشنوایان چند سال پس از جنگ جهانی دوم تأسیس شد، اما در هفت دهه هیچ یک از تیمهای ورزشی آن هرگز به قهرمانی نرسیدند، چه رسد به اینکه در یکی از آنها پیروز شوند. اکنون مدرسه ناشنوایان کالیفرنیا، ریورساید در مرحله پلی آف قرار داشت. این ایمیل با درخواست کمک به پایان رسید: لطفاً به مدرسه کمک کنید تا امکانات خود را ارتقا دهد و چکی را با “بلیچر” در خط یادداشت بنویسید.
شغل من برای نیویورک تایمز رئیس دفتر سانفرانسیسکو بود. این به معنای پوشش آتشسوزیهای جنگلی و بی خانمانی، مرگ ناشی از ناامیدی در خیابانهای شهرهای کالیفرنیا و تیراندازیهای دسته جمعی بود.
این موضوعات مطابق با قوس سه دهه من در روزنامه نگاری است، که بیشتر آنها در خارج از کشور برای تایمز صرف نوشتن درباره بلایای طبیعی و کودتاهای نظامی، قیامها و بحرانهای مالی شده است. مطالب سنگینی بود، هم داستان و هم گزارش. من با یک ژنرال سرکش در تایلند مصاحبه کرده بودم که در حالی که داشتم از او سوال میپرسیدم توسط یک تک تیرانداز کشته شد. گلوله روی سرم میپیچید. من اجساد شناور در رودخانه را پس از طوفان وحشتناک در میانمار شمارش کرده بودم.
سپس این گروه از بچههای دبیرستانی و تلاش آنها برای قهرمانی آمدند. چیزی در مورد تولههای ریورساید مرا مانند فلز به یک آهنربا کشاند. ریورساید هفت ساعت با خانه من در خلیج شرقی سانفرانسیسکو فاصله داشت. سوار ماشینم شدم و از هشت باند آزادراه کالیفرنیا عبور کردم و درست به موقع رسیدم تا با بازیکنان دیدار کنم و تماشا کنم که حریفان خود را در دور دوم پلی آف له میکنند. من با مربی تیم بازنده مصاحبه کردم و او به من گفت که هرگز با تیمی مسابقه نداده است که اینقدر روان و خوب ارتباط برقرار کند.
گزارش این داستان مرا با دنیای فوتبال هشت نفره آشنا کرد، یک بخش برای مدارس کوچکتر در کالیفرنیا که در بازی با تیمهای یازده نفره مشکل دارند. مدرسه ناشنوایان کالیفرنیا، ریورساید، فقط پنجاه و یک پسر در برنامههای تحصیلی دبیرستان خود داشت. نزدیک به نیمی از آنها در تیم فوتبال حضور داشتند.
من از بازی هشت نفره قدردانی کردم. سریع بود، ضربه سختی داشت و کمی بیشتر از توپ یازده نفره در خاک بود. گاهی به معنای واقعی کلمه. در دبیرستان ترونا، در یک جامعه معدنی در صحرای موهاوه، تیم بازیهای خود را روی شن انجام میدهد. این میدان به عنوان گودال شناخته میشود، بخشی از منظره متروک که شهر را در لبه دره مرگ فرا گرفته است.
این بخش هشت نفره شامل مدارسی در مزارع و مزارع بیپایان دره مرکزی، در مناطق رزرو شده هندیها، و در ارتفاعات گذرگاههای کوهستانی است. حتی یک تیم هشت نفره در جزیره سانتا کاتالینا وجود دارد، یک ساعت با قایق سواری در آبهای آبی-سبز اقیانوس آرام، جایی که برتری زمین خانگی با این امید که تیم حریف در قایق سواری بیحال شود، به دست میآید.
کوچکتر و دور بودن به معنای کم ورزش بودن نیست. نامهای بزرگی از برنامههای فوتبال هشت نفره کالیفرنیا بیرون آمدهاند، از جمله جاش آلن، مدافع بوفالو بیلز، که برای دبیرستان فایرباگ در یک شهر کشاورزی در دره مرکزی بازی میکرد. برنده جام هایسمن در سال 1994، راشان سلام، در یک تیم هشت نفره در سن دیگو بازی کرد.
در گزارش کتاب، تولهها را به عنوان تحقق گوشت و خون رویای آمریکایی دیدم. مربیان و بازیکنان پیشینههایی داشتند که سراسر جهان را در بر میگرفت. والدین آنها اهل مکزیک، رومانی، السالوادور، اتیوپی بودند.
هماهنگکننده دفاعی تیم، کاوه انگورانی، در ایران از مادری به دنیا آمد که وقتی متوجه شد پسرش ناشنوا است، به شدت ناراحت شد. او کاوه را به ایالات متحده فرستاد، جایی که او در جامعه ناشنوایان شکوفا شد و این بازی کنجکاو را با یک توپ مستطیل انجام داد. فوتبال به بخش مرکزی هویت جدید آمریکایی کاوه تبدیل خواهد شد، هویتی که او آنقدر مشتاقانه پذیرفت که ایده بازنشستگی او خرید یک هارلی دیویدسون و سوار شدن به صحرای کالیفرنیا بود.
من از چالشهایی که برخی از بازیکنان خارج از زمین با آن مواجه بودند شگفت زده شدم. فیلیپ کاستاندا، مردی که برقآسا میدوید، بی خانمان بود و در ماشین پدرش در پارکینگ تارگت روبروی مدرسه خوابید. عشق او به فوتبال باعث شد هر روز صبح بیدار شود، صورتش را در حمام تارگت بشوید و به کلاس برود.
مقاله ای که در مورد بچهها برای تایمز نوشتم توجه زیادی به مدرسه جلب کرد و فشار شدیدی را بر تیم وارد کرد تا برنده شود. تصمیم گرفتم حرفه ام را به حالت تعلیق درآورم، از سمت خود به عنوان رئیس دفتر سانفرانسیسکو صرف نظر کنم و یک فصل کامل تیم را دنبال کنم. این یک سفر رویایی و دریچه ای به فرهنگ ناشنوایان بود، اصطلاحی که بسیاری از ناشنوایان از آن با حروف بزرگ استفاده میکنند زیرا کل طبقه ای از مردم و شیوه زندگی آنها را در بر میگیرد.
این افتخار را داشتم که بازیکنان، مربیان و مدیران مدرسه به من اعتماد کردند – کسی که اطلاعات قبلی در مورد ناشنوایی نداشت – تا داستان آنها را بگویم. من با مورخان و زبان شناسان، روانشناسان و یک جراح مغز و اعصاب مصاحبه کردم که همگی در جهشهای باورنکردنی دانش در مورد ساختار پیچیده زبان اشاره و چگونگی سازگاری مغز انسان با ناشنوایی از طریق تقویت حواس دیگر نقش داشته اند.
برنامه ورزشی در مدرسه ناشنوایان کالیفرنیا برای سالها تحقیر شده بود. تیمهای میهمان گاهی اوقات در مورد اینکه شکست دادن به یک تیم ناشنوا شرم آور است صحبت میکنند. تیم فوتبال در طول سالهای متمادی که با یک رکورد شکست خورده بود، این احساس را داشت که حریفانش انتظار یک برد آسان را داشتند.
بسیاری از ورزشکاران با استعداد در کابز قبلاً در لیگهای آخر هفته فوتبال بازی کرده بودند، با افراد شنوا، و با احساس تنهایی و بیگانگی به آنجا رفته بودند و نمیتوانستند در جمع یا جلسات تیم شرکت کنند. در ریورساید، آنها به عنوان یک تیم با احساس ماموریت، یک تیم کاملا ناشنوا و کادر مربیگری گرد هم آمدند. آنها ضعیف بودند، اما چیزی غیرقابل اندازه گیری داشتند. برادری داشتند.
همانطور که در کنار زمین ایستاده بودم و روز به روز تمرینات تیم را تماشا میکردم، شاهد اشتیاق به بازی فوتبال بودم. من از بازیکنان و پیگیری بی وقفه آنها برای آن حلقه قهرمانی الهام گرفتم. آن ایمیل، که در حالی منتشر شد که همهگیری در سراسر ایالات متحده به شدت تقسیم شده بود، من را به این نتیجه رساند که سفر این تیم، داستانی از تعلق و تعالی، داستانی بود که میخواستم بنویسم. در زمان چنین آشفتگی در کشور احساس مرهمی داشت.
بیش از صد دبیرستان در کالیفرنیا با توپ هشت نفره بازی میکنند و تنها دو تا از آنها مدارس ناشنوایان هستند. تولهها مصمم بودند که به دنیا نشان دهند که ناشنوایی مانعی برای شکوه ورزشی نیست. برعکس، آنها میخواستند ثابت کنند که ناشنوا بودن به آنها برتری میدهد.
سرفصلهای کتاب The Boys of Riverside:
- Cover
- Title Page
- Copyright
- Contents
- Dedication
- Prologue
- 1. Phillip
- 2. Hell Week
- 3. A School Among the Orange Groves
- 4. A Taste of Victory
- 5. Hearing with Your Eyes
- 6. On a Roll
- 7. Stamina
- 8. The Sound of the Sun
- 9. Frowned upon by the Gods
- 10. The FaceTime Revolution
- 11. Deafness as a Choice
- 12. Fame
- 13. The Deaf Brain
- 14. Avalon
- 15. Battered
- 16. A Football? But It’s Not Round
- 17. Underdog Meets Top Dog
- 18. Finishing with a Bang
- 19. “No Hope Left”
- 20. Unfinished Business
- 21. “Full Sprints!”
- 22. “Be Hungry for It! Be Angry!”
- 23. “They Think We Are Nothing”
- 24. Deaf Versus Deaf
- 25. Playing a Deaf Legend
- 26. Felix
- 27. The Speech
- 28. “I’m Playing! I’m Playing!”
- 29. The Wicks and the Bombs
- 30. An Apparition on the Practice Field
- 31. Playing with Fire
- 32. The Psychology of Winning
- 33. The Throw
- 34. Blocking and Tackling
- 35. College Dreams
- 36. “That Kid Can Play Anywhere”
- 37. “You Guys Deserved This”
- Photographs
- Acknowledgments
- Illustration Credits
- About the Author
جهت دانلود کتاب The Boys of Riverside میتوانید پس از پرداخت، دریافت کنید.
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.